دو تا دختر یتیمش را با قالیبافی بزرگ کرده بود تا آخر عمرش با نداری ساخت.بعضی وقتها حتی پول نون هم نداشت اواخر عمرش در خانه تنها بود دخترانش که ازدواج کرده بودند در شهر دیگری زندگی می کردند. میگفت اگر من در خانه ام  بمیرم تا چند روز کسی متوجه نمی شود. خدا دوستش داشت بین نماز مغرب و عشا در مسجد آخرین کلامش این بود "قدر جمهوری اسلامی را بدانید" سر بر سجده شکر گذاشت و دیگر برای نماز عشا از جا بلند نشد. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حق جو،حقوق ملکی،قرارداد،ثبت شرکت،خانواده Don u-news مهندس کامپیوتر چاپ سررسید 99 - سالنامه 1399 - سررسید 1399 - سررسید اختصاصی 99 ADS MONAY مراحل ثبت شرکت ارزان ترین مرجع تخصصی گرافیک ایرانی بیت سنتر | دانلود آهنگ